25 سال پس از «شهریار»
سیدمحمدحسین بهجت تبریزی در سال 1286 در یکی از روستاهای تبریز به دنیا آمد. ذوق شاعری سیدمحمدحسین از اوان کودکی نمایان شد. او در 13 سالگی شعرهایش را با تخلص «بهجت» در مجله «ادب» به چاپ میرساند.
شهریار بعدها با تفأل به دیوان حافظ شیرازی، تخلص «شهریار» را برگزید و درنهایت نامش با همین تخلص در تاریخ ادبیات ثبت شد. شهریار در بهمنماه 1299 به تهران آمد، در دارالفنون تحصیل کرد و وارد دانشکده پزشکی شد. اولین دفتر شعر او در سال 1308 با مقدمه ملکالشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر شد.
گفته شده شهریار در دوران دانشجویی دریافت که به پزشکی علاقهای ندارد و نمیخواهد این حرفه را تحمل کند. گذشته از این در همان دوران، دختر مورد علاقهاش با مرد دیگری ازدواج کرد. تحمل این شکست عشقی هم برای شاعر دشوار بود. شاید جمع این عوامل موجب شد که او یک سال پیش از پایان درسهایش و در چند قدمی پزشک شدن، تحصیل را رها کند. شهریار پس از ترک تحصیل به کارهای اداری روی آورد و بعد از مدتی به استخدام بانک درآمد. او همچنین به صورت جدی به شعر پرداخت.
این شاعر در قالبهای قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و حتا نیمایی، طبعآزمایی کرده است، اما در میان فارسیزبانان با غزلهای مشهورش شناخته شده است. علاوه بر غزلهای عاشقانه، یکی از معروفترین سرودههای او «علی ای همای رحمت» است که در کتاب ادبیات فارسی سال دوم دبیرستان نیز درج شده است.
شهریار که با سرودن منظومه «حیدربابایه سلام» یکی از مهمترین آثار ادبی ترکی آذربایجانی را خلق کرده، از معدود شاعرانی است که در دو زبان فارسی و ترکی آذربایجانی سرودههای درخشانی دارد. سرودن این منظومه از مهمترین عوامل شهرت و محبوبیت شهریار در میان آذریزبانهای ایران به شمار میرود.
سیدمحمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) روز 27 شهریورماه 1367 در سن 83 سالگی به علت بیماری در بیمارستان مهر تهران درگذشت و طبق وصیت خودش پیکرش در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شد. روز درگذشت او با عنوان روز بزرگداشت استاد سیدمحمدحسین شهریار و روز شعر و ادب فارسی در تقویم ثبت شده است.
رونمایی از «سام بر حیدر بابا»
مراسم گرامیداشت روز ملی شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد محمد حسین شهریار و رونمایی از کتاب «سلام بر حیدربابا» با ترجمه حسن شادبه دوشنبه 25 شهریور در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.
مروری داریم بر آن چه در این مراسم گذشت:
محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری :
شهریار در میان خواص و عوام مخاطبان زیادی دارد. من فکر نمیکنم هیچ شاعری مثل او در میان مردم اشعارش جاری و ساری باشد. او به دو زبان بزرگ و پرمخاطب تسلط داشته و شعر سروده است. جدای از این شهریار همیشه با مردم بوده و از نخستین کسانی بود که به انقلاب این مردم در سال 57 ایمان آورد. با شادی آنها شاد شد و با حزن آنها اندوهناک. برای فتح رزمندگان فتحنامه سرود و زمانی که تابوتهایشان در میان مردم تشییع میشد در رثای آنها شعر گفت.
شهریار به امام راحل(ره) عشق میورزید. زمانی که به او در بیمارستان گفتند بهترین شعرچیست، گفت: شعار خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی(ره) را نگهدار بهترین شعری است که شنیدهام چون شاعرش همه مردم ایران هستند. در کنار این شهریار به مقام معظم رهبری ارادت داشت و آن را پنهان هم نمیکرد؛ برخلاف عدهای که امروز ارادتمند ایشان هستند اما مصلحت نمیدانند که آن را عیان کنند.
علیرضا قزوه مدیر دفتر آفرینشهای ادبی حوزه هنری: شهریار شاعری از جنس نور و روشنایی بود که انقلاب اسلامی در او چنان تاثیری گذاشت که زیباترین شعر را شعار مردم این انقلاب نامید. آن هم در روزگاری که ما را متهم میکردند که شعر شعاری زیاد میگوییم در حالی که به قول آقای شفیعی کدکنی شعر ناب چیزی جز شعار نیست. شاید در روزهای قبل از انقلاب شعر ناب چیز دیگری بود اما پس از انقلاب ناب ترین شعر آنی شد که از باور مردم برخاسته بود و بر روی پرچمهای آنها نوشته شد.
ابوالفضل علی محمدی استاد ادبیات دانشکده هنر و از دوستان نزدیک
محمدحسین شهریار: شهریار در دوران حیاتش از صادق هدایت یاد میکرد و
زمانی که در تهران خانه داشت با نیما یوشیج به منزل او رفت و آمد داشت و حتی
یک بار گفت که هدایت به او و نیما پیشنهاد انتحار (خودکشی) داد و این دو به او
تنها گفته بودند ان الله مع الصابرین.
شهریار در تمام طول عمر رنگ عوض نکرد اما دلش تغییر کرد. او واهمه نداشت تا در دیوان اشعارش شعرهایی را که در زمان رضاشاه و برای مناسبت افتتاح راه آهن سروده بود وجود داشته باشد همیشه میگفت این شعرها باید باشد تا همه بدانند من چه بودم و چه شدم و برای همین است که می گویم او برای شعرش و شعرش برای او آیینهگی کرد.
محسن چینی فروشان مدیرعامل دفتر نشر فرهنگ اسلامی (با اشاره به اینکه حسن شادبه مترجم کتاب سلام بر حیدربابا که در این مراسم از آن رونمایی شد برادر وی است): اخوی وی در دوران دانشجویی نامش را تغییر داد و من هم امروز برادر داخل پرانتز او هستم. ایشان آدم باهوش و زرنگی است و با آن که خودش در دانشکده فنی درس خوانده اما در خانوادهای بزرگ شده که از قبیله قلم بودند. پدر من با وجود اینکه خود کاسب بود اما اهل دروس حوزوی هم بود و خانه ما از کودکی خانه کتاب و مطالعه بود و همین مساله به ذوق برادرم افزود.
وقتی این کتاب را برادرم برای انتشار به من داد حس دو گانهای داشت هم خوشحال بودم و هم نگران. از یک سو ترجمه او ترجمهای از کتاب شهریار ایران بود و این نگرانم میکردم که نکند برخی فکر کنند چون او برادر من است برای انتشار این ترجمه اغماض میکنم. و از سویی نیز خوشحال بودم که او توانسته به چنین کاری دست بزند. به همین خاطر تصمیم گرفتم برای انتشار این کتاب سختگیری کنم. چندین ماه او را معطل کردم و کتاب را به افرادی از جمله آقای جواد محقق دادم تا بخوانند و به من نظر بدهند و امروز یک سال پس از انتشار این کتاب و رسیدنش به چاپ سوم خوشحالم که بگویم از این کتاب بسیار خوب استقبال شده است.
ابوالفضل علی محمدی استاد ادبیات دانشکده هنر و از دوستان نزدیک محمدحسین شهریار:
هادی بهجت تبریزی، فرزند استاد شهریار: ما معمولا زبان یک ملت را یاد میگیریم تا بتوانیم با آنها به همدلی برسیم مهندس شادبه نیز با این ترجمه از همدلی به همزبانی رسیدند.یک بار دوستی اصفهانی در تبریز میگفت ما استانمان مثل شما سرسبز نیست و با مصیبت و سختی آن را آباد کردهایم و سرسبز و در آن صنایع زیبایی را خلق کردهایم. امروز که به این جملات فکر میکنم حسم این است که باید انتظار انسانی مانند آقای شادبه را از اصفهانیها داشت که بتواند دست به چنین کاری بزند.مرحوم پدرم برای دوستی اهمیت فراوانی قائل بود تا جایی که بعد از ازدواج و فرزند دار شدنش نام فرزندانش را از روی نام دوستانش انتخاب میکرد. به عنوان مثال نام من را از روی نام سعداللههادی از دوستانش انتخاب کرد و نام اولین دخترش شهرزاد را از روی نام رضا کمال شهرزاد انتخاب کرد. او همیشه به دوستی قسم میخورد حتی اگر از آن بی وفایی دیده بود.
فرآوری: احمد رنجبر
بخش ادبیات تبیان
منابع: ایسنا/مهر